یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

حرف های پدرانه... مرگ حقه...

شروع یه روز کاری... نصیحت هایی که لح لح میزدم برای شنیدنشون... همیشه جدید بود برام... میگفت این ها مال ورود به دوران پس از جوانیته... دمش گرم اما خودم زود تر به بعضی از حرف هاش رسیده بودم... نمیدونم میدونه که چقدر حال کردم با نصیحت هاش... منتظر بودم... 

 

صبح با یه خبر کهنه شکه شدم... فلانی رفته؟؟؟ نه فلانی خدا بیامرزدش... فوت کرد...چی؟ 

همون اول ها که تو رفتی شیراز تصادف کرد و در جا مرد...  ما بهت نگفتیم که ناراحت نشی...  

رفتم تو فکر... پدر بود... سه تا دختر داشت... پارسال تابستون کنار هم کار میکردیم... چقدر صمیمی بود... منو قبول داشت و تشویقم میکرد... یاد اون جملاتی که اولین بار بینمون رد و بدل شد میفتم... خدا بیامرزدش... مرگ حقه. 

 

من فقط نگاه میکنم...

آسمانی روی سر... شهری از چراغ ها به زیر پا... صدا ها... سکوت ها...  

دل شکسته ها و خسته ها... ناله ها و درد ها... اشک ها و خنده ها... پشت این سیاه شب... پشت این چراغ ها...  

اولین هوای توی سینه های کودکی که تازه آمده... آخرین هوای توی سینه های پیر مرد که تازه از اینجا جدا شده...  

مردی در جستجوی نان از درون آشغال... دیگری در حسرت نگاه... دختری روح میفروشد٬ نان میخرد. 

چشم های پر امید... خنده های قاه قاه... زجه های خیس خیس... 

ارمغان شهر شعر و شور... در کمین یک عبور... من فقط نگاه میکنم. 

این حقیقتیست تلخ و دور... یک صدا... یک ندا... من فقط نگاه میکنم.

خبر دار

خبردار شدم: 

سایت های مدیریت بلاگفا و پرشین بلاگ فیلتر شدند... چند وقت دیگه کابل های اینترنت رو زیر دریا میبرند و میگند به درد نمیخورد.  

بلاگ اسکای هم بیریک میزنه... جدید ترین نظرات کافه پچ پچ شده بود ۱۱۴۱ تا!!!

ریگی اعدام شد... من که باهاش رفاقتی نداشتم... به من چه. 

من هنوز نفس میکشم... خدا رو چه دیدی شاید دلم خواست چیز دیگه ای بکشم. 

اعتیاد نه...ورزش هم نه... خواب آری. 

آموزش دانشگاهمون قاطی کرده و برای جماعت کثیری در دروس مختلف نمره ۱۸.۷۶ رو تو سایت وارد کرده. صحنه های دیدنی کیفور شدن بچه ها تو مرکز کامپیوتر و چند لحظه بعد دپرسیشون واقعا خنده داره. خودم هم عشق دنیا رو کردم وقتی نمره آمارم رو دیدم. از اون استاد بعید نبود که من ۱۸ بگیرم. اعتماد به نفس دارم. 

شب بر شما خوش تا صبح فردا.

چرت و پرت

سلام 

امتحانام شروع شده و درسته که من نمیخونم و کماکان ول میچرخم ولی خیلی پر روییه که فرت و فرت بیام اینجا.

به مناسبت روز باشکوه ۲۲ خرداد سرعت اینترنت چند روزی در حد سرعت کبوتر نامه بر اومده بود پایین.  

صبح روز شنبه چمن های دانشگاه حسابی آبیاری شدند. باتلاقی درست کرده بودند که نگو. اینم روش جالبیه برای جلو گیری از تجمع. تجمع بی جا مانع کسب است. اجازه بدید به کسبشون برسند.  

پریروز از پیشرفت خودم کف بر شدم. قبلا شب امتحان حس درس خوندن میومد و یه غلطی میکردم. بعد از چند وقت حس درس خوندن صبح امتحان میرسید. بعد فیکس قبل امتحان باد میگرفتم که درس بخونم. جدیدا نامرد این حس در خوندنه سر امتحان هم برای ما ناز میکنه. 

طرف سر امتحان بغل دستم نشسته و در کمال دست و دلبازی برگه رو جلوم گرفته که بنویسم اما من هیچی حالیم نمیشه. خب خیلی طولانی نوشته بود. باید مختصر و مفید نوشت. 

اما واقعا کیف کردم. دل و جرائتش و البته دست و دلبازیش ستودنی بود. 

استاد داریم در حد اعلا: میان ترم نگرفته و گفته نمرش رو به همه میدم. حضور غیاب نمیکرد و ما هم به علت کمبود خواب از اسفند به این طرف سر کلاسش نبودیم. بعد تو برگه براش نامه مینویسیم که...بله دیگه... 

حالا من خوب بودم. یارو کتاب آورده بود سر امتحان و میگفت استاد گفته اوپن بوکه... سال بالایی بود و این کاره... دوشب قبل از امتحان از من جزوه گرفت و کپی کرد.  

دانشجو و رییس جمهور و کارمند و همه و همه دارند برای آبادانی مملکت جون میکنند. 

هی میگم ننویسم... همینه دیگه... عقل که نباشه این چرت و پرت ها از توش در میاد. 

به سلامت... تموم شد

 

همیشه پای یک زن در میان است!

سلام و درود

من هی رفتم تو وبلاگ این جماعت وبلاگ نویس دیدم همه دارند درباره مادر و زن و دختر و دختر بچه و ... مینویسند گفتم منم بیام یه ابراز وجودی بکنم.

به مامان خودم که زنگ میزنم و حسابی از خجالتش در میام و نیازی نیست شما از جزئیات مکالمه خبر دار بشید.
اما یه توضیحاتی بدم در مورد این موجودات عجیب(جنوس مونث):

مامان من که از نظر من بهترینشون هست و البته برای من بهترین موجود دنیا و فکر میکنم هر پسری در مورد مادرش همین نظر رو داشته باشه. اما میام سراغ بقیشون...

بقیه جنوس مونث از نظر من درجه بندی شده هستند ودرجه اونها مثلا از مادربزرگ هام و خواهر و خاله و عمه و... که بعد از مامانم بهترینشون حساب میشند شروع به افول میکنه تا مثلا بعضی دختر های توی کلاس که شاید گاهی موزی ترین موجودات روی زمین حساب میشند.
اصولا تاریخ نشون داده که منشا اکثر جنگ ها و ویرانی های تاریخ همین موجودات بوده اند. چه تمدن ها وامپراطوری های بزرگی بوده که در اثر افکار و توطئه های این زن ها به نابودی کشیده شده. چه دوستی هایی بوده که به خاطر عشوه یک دختر به دشمنی تبدیل شده... چه خیانت هایی که شده... و چه دل هایی که شکسته...

البته امیدوارم تا اینجای نوشته هام باعث غرور و خود شیفتگی بانوان خواننده نشده باشه و زیادی کیفور نشده باشند چون بازم تاریخ نشون داده که در اکثر موارد توطعه یک زن دامن خودش و یا یک یا چندین زن دیگه رو هم گرفته و بله دیگه...

در کل با جمله ی همیشه پای یک زن در میان است موافقم اما از این دلم میسوزه که این بیچارگان بیشتر مواقع ناخواسته ابزار دست دیگران میشند و گاهی از خود اراده ای ندارند... اما الحق که خوب ابزار قدرتمندی هستند...

وقتی بعد از 6 ماه میفهمی که ای داد بیداد فلان دختر هم رشته ای خودت بوده و در این مدت چه موزی گری ها که در نیاورده و توی کلاس هم نفس ازش بلند نشده ولی رد پای گند کاری هاش رو همه جا میبینی و اون با یه چادر درست حسابی چه ها که نمیکنه و آب از آب تکون نمیخوره، خیلی چیز ها رو میفهمی...

وقتی طرف توی کلاس با حجاب کامل ظاهر میشه و بعد تو خیابون شیکان پیکان میبینیش حسابی به خلقت خدا آفرین میگی...
این یعنی طرف چادرش رو برداشته و آستین هاش رو بالا زده و همت مضاعف کرده تا دنیایی رو بسازه...

یه دفه میبینی دخترک صورتش خوشگل شده اما از آرایش خبری نیست...وقتی روش زوم میکنی میبینی نامرد چنان تخصصی آرایش کرده که تا وقتی به شعاع 30 سانتی صورتش نرسی نمیفهمی چه کرده...

طرف میاد با اسم پسر و یا اسم هر شئ فیزیکی غیر از اسم دختر تو وبلاگ ها نظر میده و آتیش به پا میکنه بعد وقتی ردش رو میگیری یه جارو پیدا میکی که به یه دم موش وصل شده و موشه میره توی یه سوراخ که بالاش نوشته ورود آقایان به محوطه خوابگاه های خواهران ممنوع...

نمیتونم نگم که واقعا ایمان دارم که همون طور که یک زن بد و ناپاک میتونه ویران کننده باشه یه زن خوب و پاک و با عقل (زن و عقل؟ اینو فرزاد گفت) میتونه استارت یه دنیای خوب و آباد باشه.

همین الان بگم که خدا شاهده قصد هیچ گونه توهین به دختران چادری، خوابگاهی، هم کلاسی و هم رشته ای رو ندارم و انتظار ندارم که به کسی بر بخوره.  

پی نوشت:

1-  آهنگ های حرف زن شاهین نجفی رو دوست دارم و پیشنهاد میکنم.

2- کاملا از پسر بودن خودم راضی و شاکر هستم.

3-  خودم از واژه مامان استفاده میکنم و از مامی و مام و این سوسول واژه ها خوشم نمیاد.

4-  به ما گفتند بهشت زیر پای مادران است... راست و دروغش با خودشون.

5-  خلاصه کلام اینکه من مادر نیستم اما مامان خودم رو خیلی دوست دارم.