یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

ه...ا...ه

خیلی تکراریه که بگم سلام. 

وقتی داغ میکنم اگه حرف نزنم بهتره. الان کمی تا قسمتی داغ کردم. انگشتای درگیرم بالای کیبرد ول میچرخند.  

کاش میشد آدم خودش رو خاموش کنه. جمله تکرارییه اما الان دلم خواست خودم رو خاموش کنم. 

سخته که جهالت خودت رو احساس کنی. سخته که نتونی بری. سخته که لنگ یه دل شکسته باشی. این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است. سخته بفهمی دار چرت و پرت مینویسی. سخته نتونی از کلامات خوش آهنگ تر برای توصیف استفاده کنی. بچه پاستوریزه. 

قبلا مثل مونگل ها میومدم میگفتم شاد باشید اما الان شاید مونگل تر از قبل نشستم دارم دنبال دل شکسته میگردم. 

شاید خوشی زده زیر دلم. این وبلاگ مسخره باید حذف بشه. منم باید این کیبرد رو زیر دستام خوردش کنم. یه خری هم باید بیاد چند تا تو گوشی بزنه به من. 

 تو هم نباید انقدر بیکار باشی که این مزخرفات رو بخونی. برو دیگه.

نظرات 21 + ارسال نظر
انیشتین سمپاد دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.sage.blogsky.com

اولا اول
برم بخونم دوباره بیام

برو بخون دوباره بیا.

باکس دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.bigbox.gigfa.com

سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری

لطفا کد لینک باکس منو تو وبت بزار مطمعا باش تا فردا بازدید وبلاگت زیاد میشه اگه زیاد نشد باکس رو بردار ولی یه بار امتحان کن . ضرری نداره . وقتی باکس رو گذاشتی , از داخل باکس لینکتو ثبت کن تا من تاییدش کنم .


-----------------------------------------------------------------------------------
آموزش قرار دادن باکس

http://img18.img98.com/out.php/i99504_1.png
-----------------------------------------------------------------------------------

کد لینک باکس:



<center><script language="javascript" type="text/javascript" src="http://midway.persiangig.com/source.js"></script ></center>



yahoo id : mohammad.1361

hossein دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگتون بسیار زیباست.اگه میشه به سایت من هم سر بزنید.ممنون

بهاره دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ http://www.kuche-ali-chap.blogsky.com

چرا اینقدر بد اخلاقی؟مزخرف نمی نویسی فقط یه کم دلت گرفته...تو تازه دوران چل چلیته.وبلاگتا پاکش نکنی ها.

ببخشید. رفتم برم تو کار چل چلی

antares دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام
ایشالا خوب میشی بذار امتحانا تموم بشه ...اینقدر دلت تنگ میشه که بیای از این چرت وپرتا بنویسی ...
حاضرم انجام وظیفه کنم و بیام بزنم تو گوشت ...تا دیگه واسه کسی تکلیف تعیین نکنی که بیاد یا نیاد.... مزخرفاتتو بخونه یا نه ....شاید یکی دوست داشته باشه ،تو از کجا میدونی ؟

سلام
برای تابستون برنامه های ویژه ای دارم.
بیا بزن. نامرد اون که نزنه.
شما دوست دارید بخونید آیا؟؟؟ واقعا به نظرت ارزش وقت گذاشتن دارند؟؟؟

زهرا دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:14 ب.ظ http://malake70.blogsky.com

تو فقط الان یه کوچولو حالت بده. چرا شو نمیدونم.
زوده زود خوب میشی من مطمینم. آخه من زیاد این جوری میشم.
راستی بی معرفت چرا دیگه بهم سر نمیزینی.
هان؟هان؟هان؟

خوب شدم.
شرمنده وقت نکردم. الان میام.

انیشتین سمپاد دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ب.ظ http://www.sage.blogsky.com

چرا وبلاگ جوووون اینجوری شده ؟ آخه چرا اینقد ناراحته

خب دیگه... بعضی وقت ها...

تــَـنــْـهـــآی ِ وَحــْـشــــی دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ http://khis.blogfa.com/

یه لیوان اب خنک بخور و بشین یه گوشه بزار این بغضت بشکنه ..اگه اروم نشدی بعدش بیا منو بزن :دی

هی وایساااااااا

نگفتم که الان منو بزن :

گفتم بعدش

عزیزکم زندگی ارزش این همه عصبیت رو نداره ...

یه نفر باید لیوان آب رو میآورد که زحمتش رو کشید.
زندگی ارزشش رو داره. شاید ... نمیدونم.

فراری سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ق.ظ

چرت و پرتای من ارزش خوندن نداره
فعلا که دارم میرم و تا یه مدتی دیگه نظر نمیتونم براتون بزارم
البته میام با گوشی میخونم
بعد از اون ایشالا آدرس رو خصوصی بهتون میدم
راستی من پرشینم اما بلاگفا هم بودم یه زمانی
واسه آپت مخم امشب داره سوت میزنه از بس امروز......
فردا میام میگم
موفق و بدرود
پاورفی: اینو-----> خیلی دوس دارم

منتظرم که زود برگردی و اگه زنده بودم خبرم کنی.
بابت سوت کشیدن مخت هم ببخشید.
بدرووود

تلاله سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ق.ظ

بازم سلام....جرات داری حذفش کن....اگه خودت رو خاموش کردی سعی کن آتش زیر خاکستر نشی ....
چرا کم پیدایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زود توضیح بده....

سلام و درود... چرا میزنی... موافقم نباید آتش زیر خاکستر شد... باید فوران کرد...ولی آتش زیر خاکستر هم حال میده. باید روش فکر کنم.
دلیل کم پیداییم درس و مشغولی و سرعت گند اینترنت و بی حالیه. شما ببخشید.

پرستو سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ http://www.parast00k.blogsky.com

سلام جوووووووووووووووووون جون
من نه از روی بیکاری که از روی کنجکاوی مطلبتو خوندم. چون برام مهمه که دوستم چه حال و هوایی داره.
میدونی چیه؟ کنترل این حس و حال دست خود آدم نیست. روح ما یه مسیر سهمی مانند مکرر رو طی میکنه. الان شما در انتهای سهمی قرار گرفتی. کم کم بالا میری و حالت خوب میشه.
به قول یه آهنگی:
خوشی زده زیر دلت
همش بهوونه میگیری
هر کری میخوای میکنی
هرجا دلت میخوای میری
شاد باشی عزیزم

سلام پرستو
با این سهمیو مسیر و بقیش که گفتی موافقم. از شعره خوشم نیومد.
پیروز باشی دوست من

leila سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ق.ظ http://www.spotdark.blogfa.com

قبلا زیاد بیکار نبودم ولی میومدم وبتو می خوندم.....
الان کـــ دیگه بیکار شدم... دوس دارم بخونم...
اخه چرا می خوای حذف کنی؟؟؟
فضولم؟؟؟ نه!!! یه کوچولو کنجکاوم....

کنار وبت اونجایی کـــ نوشته درباره من...اون پایین یه چیز خوشگل نوشته...بخونش لازم واست...

ایول. امید وار شدم.
سعی میکنم سوت بزنم

هیدرا سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ق.ظ

سلام
حال و احوال که ظاهرا خرابه!!!!!!!!!!
این دیگه چه تیریپیه برداشتی؟!
با احساس جهالت موافقم! منم تجربش کردم!
قبلا گفتم که بعضی وقتا با چرت وپرت خیلی راحتر میشه ارتباط برقرار کرد!
باور کن راست و چرت وپرت نوشتن خیلی بهتر ادعای داناییه!
چرت و پرت میتونه قشنگ باشه !
یکم به این جمله فک کن!

سلام
الان خوبم.
جهالت خیلی بده.
با چهار خط پایینی موافقم. باید حس چرت و پرت نوشتن هم باشه.
ممنون از نظرت.

سپیده سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ق.ظ http://javdanegi-dar-fanaa.blogfa.com

هوووووو به تو چه دلمون می خواد بیام...
چته تو....؟!!! درگیری مزمن پیدا کردی با خودتا... بیخیال داداشی... اون فرزاد کجاست بیاد 2تا تو گوشی بهت بزنه بلکه برق سه فاز از کله ات بپره و مغزت یه دور reset شه!!!!

والا... به من چه...
این نوشته های تو خیلی خوب بود. رو راست و یک رنگ. یه جورایی زدی تو گوشم. دستت طلا.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55 ق.ظ

یعنی کافیه فقط یه روز بیام اینجا ببینم نباشی....
اوه اوه اوه......


خود دانی...!!!!!

خودت رو معرفی نکردی که بفهمم کی داره اینجوری تهدیدم میکنه.
اگه معرفی کنی بیشتر میترسم و تاثیرش بیشتره.

ستایش سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:02 ق.ظ

سلام درود های وایی میدونم هر چی که هست فقط یهشروع برای حرف زدن میباشد .
سلام سلام سلام
این از همشون بهتره ...
خوبی ..
فکر نکنم اما خوب میشی..
اخه درد ی که الان بهش دچاری رو من چند وقتی یه بار میگیرم بعد دوباره خوب میشم . ..
عیب ندار میگذره دادا ....
چه خبر ..
تو که برخ نداری این دیگه چه سوالی بود پرسیدم ..
به هر حال خواستمبگم شرایط رو میه عوض کرد یکم اراده میخواد درست میشه .. البته دوستان هم نقش مهمی دارن ..
دیگه ..جونم برات بگه من همچنا منتظر میمونم حال جنابعالی خوب بشه یه سری هم به فقیر فقرا بزنی ..
سالم شاد خرسند موفق باشیییییییییییییید

درود بر ستایش خانوم.
به شما هم سر میزنم. ببخشید که دیر به دیر میام.
پیروز باشی.

نیلوفر سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

حسین تو رو خدا با این وبلاگ کاری نداشته باش اگه احتیاج به تو گوشی هم داری خودم در خدمتم چون خیلی دلم می خواد بزنمت با این حرفات حالا اگر خودتم راضی باشی که چه بهتر!!!!!
قبلن مثل مونگل ها نبودی چون می گفتی شاد باشید ولی الان رو نمی دونم والا!!!!
من بیکارم اینا هم مزخرف نیست ای بابا از دست تو هی منو حرص بده

بیا بزن. من راضیم.
بله ... پس الان مونگل شدم ها؟؟؟
حرص نخور...

Smile To Me سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.xyz.blogsky.com

سلام سلام

من که بیکارم و میام پستاتو می خونم!

نکنه عاشق شدی!؟

جووووووون جون عروسی داریم!؟

الحق که جوووووون بلاگ اسکایی

سلام سلام
پس چون بی کاری میای و میخونی.
عشق... کاش هنوز این کلمه رو نشنیده بودم.
بله که داریم. به سلامتی چند وقت دیگه عروسی آقا مهدی رفیقمونه. همون که لبخند میزنه و با خدا رفیقه. چند وقتیه به هزل نویسی افتاده. میشناسیش که؟
الحق که فهمیدی چه جوری به من حال بدی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام
چون یه دخترم پس نامردم هان!!!!!!!
اگه موقعیتش پیش بیاد حتما میزنم بدون اینکه ازت اجازه بگیرم .
اگه دوست نداشتم که نمیخوندم یالااقل برات نظر نمی ذاشتم مثل نوشته های بقیه که نه میخونمشون نه نظر میدم !!!

سلام
نه اگه نزنی نامردی. حرف زدی اگه میتونی عمل کن. یواش بزن فقط.
منتظرم که موقعیتش پیش بیاد و خودت رو نشون بدی.
خوشحالم که میخونی و نظرت رو مینویسی.
من هنوز منتظر کسب اجازه ورود به وبلاگ شما هستم.

هیدرا سه‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

کفته بودی عاشق غمی ولی از نوع سازنده بهت بگم این غمت سازنده نیستا!!!!!!!!!!
درستش کن!

موافقم. چشم.
تو نظرت درباره غم چیه؟

هیدرا چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ

غم خوبه!
البته نه همیشه!
به موقعش ،غمی که بتونه تورو بسازه.نه اینکه خرابت کنه و باعث بشه تصمیمای احمقانه بگیری!
وقتی غمگین میشی باید منطقی باشی .
همیشه نباید سعی کنی غمت رو سریع از بین ببری چون بعضی وقتا نتیجه عکس میده!
نباید غم و به بقیه منتقل کرد...!

موافقم.
وقتی غمگینی میتونی افکار بهتری داشته باشی.
کاملا موافقم...ممنون از نظرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد