یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

یک جوووون بی مغز

درگیری هایی بین سر انگشتان یک بی مغز و کیبورد

وقتی آدم مثل سگ پشیمان میشود

آره  دقیقا درسته. الان مثل سگ پشیمونم و هیچ غلطی هم نمیتونم بکنم. 

همینه دیگه٬ رسمش این بوده٬ یه کاری میکنی تو عند بی فکری و گاهی عصبیت و گاهی خریت و بعدش که نتیجه میده حالا هی میگی ای خدا اشتباه کردم. 

حالا منم از همون خریت های عصبی کردم و دارم میگم ای خدا...

فقط ای کاش این بار هم گذر زمان (که در این مواقع خیلی دوسش دارم) مثل دفعات قبلی به دادم برسه و خدا هم خودش ماست مالیش کنه و خوب بشه. 

 

 

بله ...................... 

خریت نکنید... منم تلاش میکنم دیگه از این مدل خریت ها نکنم. 

 

 

 

بماند که من خره هستم با خریت هام حال میکنم.

نگاه نکن بچه پرو

عارضم به خدمتون که ما که تو مرکز اینترنت دانشگاه میشینیم بعضی وقت ها خیلی عصبانی میشم.

جماعتی هستند که بالای سر آدم می ایستند و هی مانیتور ادم رو دید میزنند 

منم که خجالتییییییییی  

نمیشه هم چیزی گفت به هر حال سلام علیک داریم دیگه...

گفتم اینجا بنویسم که بابا جماعت این چیزای تو ی این قوتی شیشه ای ما یه چیزیه تو مایه ی دوست دختر آدم... دید نزنید! 

 

البته خودمم هم گاهی نگاهم میفته رو مانیتور بقیه ولی جون خودم زودی برش میگردونم!

اولیش

سلام علیکم 

به کی؟ 

به تو دیگه خره    اخه فقط تو میای اینجا 

فعلا البته  

چند وقت دیگه جماعتی رو میکشونم اینجا 

 

 

خوب دیگه من امده ام که عشق فریاد کنم 

  

چراغ های سایت خاموش شد 

بریم دیگه      بای